آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار...

ساخت وبلاگ
نمیدونم چی شد که امشب یهو یاد وبلاگمون افتادم. بهش سر زدم و هرچی برای هم نوشته بودیمو خوندم. حس عجیبیه وقتی یهو با خوندن چندتا متن پرتاب میشی به گذشته و همۀ اون حسا برات تازه میشه. با خودت میگی چه عشق عجیبیه این عشق. چطور دونفر که اصلا همو ندیده بودن و هیچوقت کنار هم نبودن انقدر میتونستن عاشق باشن؟ هیچ عشق سنجی وجود نداره که بهت نشون بده قد عشق گذشته و الان چقدره. آخ چقدر دوستت دارم. نتونستم ننویسم که دوستت دارم. یه دفعه وسط این حرفا دلم خواست بگم که دوستت دارم.این روزا که نیستی حای خالیتو خیلی حس میکنم. سرمو گرم کارهام میکنم و یهو حس میکنم یکی قلبمو فشار میده. اینجور وقتا یه نفس عمیق میکشم تا بلکه غمش دست از دلم بردار'>برداره ولی نمیره. میدونی تصمیم گرفتم سوگواری و غصه خوردنو بذارم کنار، هرچند خیلی میچسبه بعصی وفتا. اگه این تصمیمو نگرفته بودم از دیروز تا حالا کارم گریه بود. ولی دلم میخواد قوی باشم. قوی باشم و عاشقت باشم. اینطوری قشنگ تره مگه نه؟ خیلی وقت بود که غمو حس نکرده بودم. حسم شبیه اون موقعاست که پیش هم نبودیم و بعد تو یه جایی میرفتی که نمیتونستی چندساعت بهم پیام بدی و من اون چندساعت برام زجرآور بود. آخ دلم میخوادت میلاد دلم تنگته میلاد. میخوام قوی باشم اما الان گوربابای هرچی که ریشۀ این درد منه دلم تنگته خب...دوستت دارم بلد نیستم مث تو شاعرانه بنویسم ولی قسم میخورم عشقم بهت شاعرانه ترین عشق دنیاست آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار......ادامه مطلب
ما را در سایت آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1yearrainylife بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 7:39

بیشتر مواقع در برابر خواسته هاش قلبن میگم «رو جفت چشمام»هیچوقت باهام آمرانه حرف نمیزنه، گفت صبح ساعت شش و نیم بیدار میشی؟ بازم گفتم رو جفت چشمام رأس ساعت بیدار شدم، منگ خواب بودم، ساعت دو خوابم برده بود باهم نشستیم سر میز صبحونه نمی تونستم بهش نگاه کنم، این اولین بار بود که نمی تونستم دوازده ساعت ازش خبر بگیرم اشک تو چشمام جمع شده بود، سرمو انداخته بودم پایین. گفت چرا سرتو بالا نمی گیری، گقتم خیلی آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار......ادامه مطلب
ما را در سایت آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1yearrainylife بازدید : 82 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:01

نمیدونم دیشب چم شده بود، میدونم ولی نمیتونم درباره ش حرف بزنم امروز صبح چندبار بهش زنگ زدم، آنتنش برگشتنی نبود که نبودحوالی عصر مسیج اومد که شب برنمیگرده، دیگه بهتر ازین نمیشد!! همه ش با خودم فکر میکردم روستایی که رفته چجوریه، خونه ای که اونجا موندن چه شکلیه، ولی حواسم پرت نمیشد... بهش خوش میگذشت؟ دوست دارم الان شاد شاد باشه، وقتی میدونم شاده خیالم راحته، آرامش دارم. اگه اونجا بودم مطمئنم حالش حسا آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار......ادامه مطلب
ما را در سایت آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1yearrainylife بازدید : 69 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:01

چه روزای خوبی بود. یادته؟ هنوزم گاهی اون حسا برام تکرار میشه. وقتی یه چیزی منو یاد اون روزا میندازه...مث وقتی که آهنگ تایتانیکو گوش میدم.We will stay forever this way You are safe in my heart and my heart will go on and on چقدر من با این آهنگ گریه کردم. الان از فکر این که طی ده روز اون قدر دیوانه وار عاشقت شده بودم تعجب میکنم. یه هفته ی جداییمون چقدر بهم سخت گذشت. همش سعی میکردم فراموشت کنم و به خ آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار......ادامه مطلب
ما را در سایت آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار... دنبال می کنید

برچسب : تنهایی,من,شبیخون,بینی, نویسنده : 1yearrainylife بازدید : 69 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:01

سلام همراه من در سفر نورانی مون.سلام آرامش قلبم.سلام وجه اللهی که نگاه کردن به صورتت منو یاد خدا میندازه.حقیقت زندگی ما همینه.این که همه در سفریم.چه بخوایم چه نخوایم برمیگردیم به سرچشمه.ما خواستیم و با عشق تو این مسیر حرکت می کنیم.من خوشبختم که همراهمو تو این راه پیدا کردم.من خوشبختم که خدا خودش دستمو توی دستش گذاشته.خدایا ! دمت گرم!دمت گرم که چندین سال پیش ، روزی مثل امروز احسن الخالقین بودنتو با آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار......ادامه مطلب
ما را در سایت آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار... دنبال می کنید

برچسب : همسفرم, نویسنده : 1yearrainylife بازدید : 68 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:01

خیره به ساعت، تیک تاک قدم های زمان را با شوقی سرشار و انتظاری نفس گیر به تماشا نشسته ام، تا سرنوشت در 20:00 بخت مرا به آمدنت گره زند و من نمیدانستم که روزگاری تو را از زندگی نصیب خواهم برد، که نه، تمام بخت از آن من خواهد شد تو مبارکی و تمام روزهای بارانی من به یمن بودنت مبارک می شود ای زیبا، ای خوب من چنان شکوهی به حیات من ارزانی کرده ای که عاجزم به شکرانه ذره ای از شکوهت، سجده برم به درگاهت که تم آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار......ادامه مطلب
ما را در سایت آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار... دنبال می کنید

برچسب : طلوع, نویسنده : 1yearrainylife بازدید : 75 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:01

... سه شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۲ من بی تو ...   بی تو من از نسل بارانمچون ابر بهارانمسیل غم برد آشیانم لینک :: نویسنده: ... ساعت 20:18 دسته بندی: آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار......ادامه مطلب
ما را در سایت آهای غمی که مثل یه بختک رو سینۀ من شده ای آوار از گلوی من دستاتو بردار دستاتو بردار... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1yearrainylife بازدید : 75 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:01